۰۳ مرداد ۱۳۹۱

 
نجات دریاچه ارومیه

دریچه سدها را باز کنید، مانع توفان نمک شوید!

مصاحبه رادیو ایرآوا با دکتر کریم قصیم , مسئول کمیسیون محیط زیست شورای ملی مقاومت، اول مرداد 1391

س- حدود دو هفته پيش براي اولين بار توفان نمك از بستردرياچه اروميه برخاست و شهراروميه و بعضي شهرهاي ديگر استان آذربايجان را فراگرفت. بلافاصله كميسيون محيط زيست شوراي ملي مقاومت در باره اين توفان نمك و خطرات تشديد و تكرار آن اطلاعيه اي منتشركرد. شما قبلاً هم دربرنامه هاي تلويزيوني به اين خطر توجه داده بوديد. اما از جانب رژيم و مقامات مسئول استانی نسبت به اين پديده خطرناك موضعگيري متناسبي نديديم. برعكس، نسبت به ابعاد و عواقب فاجعه اي كه دارد پيش مي آید، حساسيتی ديده نمي شود. چرا؟

ج- می گویند مجرمان و قاتلان پرهيز دارند راجع به جرم و جنايتي که مسئول آن هستند سر و صدا راه بیاندازند. مسئول و عامل جرم تخريب و مرگ (65 درصد از ) دریاچه ارومیه هم همین رژیم ولایت فقیه و کارگزاران استانی و "سازمان حفاظت محیط زیست"! و...
اینها هستند. برای همین موقعی که بعد از پانزده سال همه حرفهایشان آشکارا غلط از کار درآمده، رو نشان نمی دهند و موضع روشني نمي گيرند. همین به اصطلاح مسئول حفاظت محیط زیست وقتي غبار نمک تمام آن منطقه را گرفته بود، بعد از دو سه روز گفت چیزی نبوده بزرگ نمایی کرده اند! در واقع هشدار همه دلسوزان منطقه ارومیه و مردم آن ناحیه درست درآمده است. با آغاز این توفان نمک در واقع یک فاجعه بی سابقه در منطقه ارومیه شروع شده که بسیار بسیار بر مردم و اقتصاد کشاورزی آنجا و زندگی شهر و روستا و کل حیات میلیونها نفر در استانهای مجاور دریاچه ارومیه و - بعلت بادهای غربی-شرقی آن ناحیه - بخصوص برای دهها میلیون مردم شرق دریاچه ارومیه، تا حتي تهران، می تواند یک مصیبت بزرگ ملی پیش اید. بنابر این جا هشدار قبل از وقوع لازم است. بی اعتنایی و خوش خیالی که انشاءالله گربه است مي تواند فاجعه بار شود. شما هم در سؤالتان اشاره کردید، رژیم تا کنون نه اصل فاجعه را جدی گرفته و نه روی حلقه اصلی متمرکز شده و نه براي رفع بحران سرمایه گذاری درستی انجام داده. رفتارش مانند برخورد به آلودگی هوای شهرها، بارش ریزگردها، نابودی جنگلها، فرسایش خاکها و مرگ و میر تالاب های ایران است، يعني نمایشهاي کنفرانسی، ارئه و اعلان پر سرو صدای این و آن طرح مدیریت، بعد هم در عمل هيچي! در واقع از چهل پنجاه تا (من رقم دقیق رانمی دانم) سدسازي كه انجام شده، منابع عظيم مالي نصيب كساني شده و مي شود كه اكنون مانع توجه و رسيدگي به وضعيت درياچه اروميه اند. براي ساختن سدها از بیت المال مردم ایران، از خزانه دولتی و استانی، میلیاردها دلار سرمایه در اختيار سپاه پاسداران گذاشتند. سپاه، از دوران رفسنجاني به بعد اين سدها را ساخت،  بدون رعایت قواعد محیط زیستی، بدون ارزیابی اکولوژیک که جزو الزامات حتی متون برنامه ای خودشان بوده،  بدون در نظر گرفتن عواقب اکولوژیک، سد پشت سد زده اند، با آن سیستم آبیاری کهنه و پر اتلافی که در آن مناطق حاکم است. البته اين كارها براي كساني كه زمينهاي دولتي حاشيه سدها را دريافت كردند، براي زمینداران و باغداران و سوداگران میوه، براي سپاه كه اين زمينهاي دولتي را فروخته و براي وزارت نيرو كه جواز بهره برداري آب مي فروشد، براي اينها که هرسال پولسازیهای سریع و میلیارد دلاری انجام می دهند، منفعتهای عظیم داشته. ولی برای توده مردم، علی الخصوص براي دریاچه ارومیه فجایعی پیش آورده و در نهایت دور باطلی از تخريب محيط زيست و تبديل درياچه به شوره زار ايجاد شده كه اكنون به مرحله توفان نمك هم كشيده، كه مي تواند كل اقتصاد كشاورزي استانهاي مجاور و هستي دهها ميليون نفر را به خطر اندازد. حالا، كسان و ارگانهاي رژيم كه مسئول ايجاد اين فجايع بوده اند، هيچ واکنش متناسب نشان نمی دهند،  خودشان را به آنراه می زنند و مايل نيستند بحث اين فاجعه مردم گيرشود. همانطور که خامنه ای سر اختلاص بزرگ گفت "کشش ندهید، بحث نکنید" اینجا هم اصلا نمی خواهند بحث به اين مهمي کش پیدا کند و دادخواهی شود.

س- چرا درياچه اروميه رو به خشك شدن گذاشت ؟ و اين پروسه مخّرب از كي شروع شد و چرا ادامه يافت و به اینجا رسید؟


ج- این فاجعه بتدریج طی پانزده شانزده سال اخیر بارز شده. شروع آن به زمانی برمی گردد که عواقب سدسازیهای بی حساب و کتاب دوره رفسنجانی رفته رفته بارز شد، یعنی زمان خاتمی. البته تا آنموقع کارشناسان و اساتید دلسوز محیط زیستی ایران هشدارها و انتقادات مستدل و منطقی داده بودند که این نوع سدسازیها منسوخ شده، در جهان علم و دانش محیط زیست اساسا سدسازی به اين صورت دهها سالست كه معمول نيست، از روشهای دیگر جمع آوري آبها و بهره وری و آبياري استفاده می شود كه اتلافي نداشته باشد و صرفه جويي شود. اصولا کارهایی که با جابه جا کردن عظیم خاکها و محیط زیست همراه باشد از نظر علمی منسوخ شده. ولی خوب اینها این کار را کردند و به اين جا كشيده ست.

باید دانست که حوزه آبخیز دریاچه ارومیه، شامل سرزمین بسیار پهناور و حاصلخیزی می شود كه حدود پنجاه و دوهزار کیلومتر مربع وسعت دارد. در این حوزه وسیع شمار زیادی رودخانه و مسیل وجود دارد. هم رودخانه هايي که تمام سال آب دارند و هم رودهای فصلی. تعداد زیادی مسیل منتهی به دریاچه وجود دارد که آب بارشها و سیلاب ها را می گیرند و به طرف دریاچه می بردند. در منطقه شرقی حوزه آب خیز دریاچه ارومیه شانزده رودخانه وجود دارد. ولی رودخانه های پر آبی که به دریاچه می ریختند یعنی زرینه رود، سیمینه رود، مهابادچای و...اینها همگی در حوزه جنوبی آبریز دریاچه است. در آبریز غربی چهار رودخانه و چند ین رود کوچک وجود دارند. زمان رفسنجانی آمدند روی این رودها، بدون ارزیابی زیست محیطی، بدون مراعات عواقب اکولوژیک مربوطه سد زدند و آبیاری مدرن هم نبود و نيست. سیستمها عوض نشد، آبیاری فشاری، یا قطره ای، سیستمهای حداکثر صرفه جویی و کشاورزی بیولوژیک، اینها اصلا باب نبوده است. با همان سیستمهای قدیمی، حجم بسیار عظیمی آب را جمع آوری کردند، و حق آبه دریاچه ارومیه را هم ندادند. تا آنجایی که اطلاعات منتشره از طرف شرکت معروف به «مدیریت منابع آب ايران » روی سايتها گذاشته، حدود چهل سد در حال حاضردر آن منطقه کار می کند. دوازده سد دیگر هم در دست ساختمان است و تعداد چهل سد دیگر هم برنامه ریزی شده. روی تمام پانزده رودخانه دایمی منجر به دریاچه ارومیه و هفت رودخانه فصلی که معمولا در زمستان و بهار آب دارند،  بعلاوه روي بیشتر از سی مسیل متصل به دریاچه ارومیه،  روی همه اینها سد پشت سد بسته شده.

گفته می شود فقط در مسیر برخی از این آبراهها و رودخانه هايي که پرآب هستند، بیشتر از بیست سد زده اند.

یک مشکل دیگر حفر چاههاي عميق و نيمه عميق با مجوز يا بي مجوز مي باشد. دهها هزار چاه در اين منطقه زده شده كه آبهای زيرزميني متصل به درياچه را بالا مي كشند و با آن اتلاف شديد مصرف مي كنند. معلوم نیست با اتکاء به چه قواعدی این کارها انجام شده.

گفته مي شود در اين سیستم آبیاری قدیمی و بسیار پر اسراف فقط بیست تا سی درصد کارآمدی و بهروه وري مؤثر وجود دارد. بنابراين بخش مهمي از آن حجم عظیم آب که 15 سالست از دریاچه ارومیه دریغ شده بكلي هرز و تبخير و اتلاف مي شود. اگر دولت روي سيستم آبياري مدرن سرمايه گذاري كرده بود اين آبها مي توانست به درياچه بريزد. کارشناسان دلسوز به موقع هشدار داده بودند. وقتي جریانهای ورودی آب سطحی و زیرزمینی آب شدیدا کاهش پیدا کند، بعضا بلكل قطع شود، ولي همزمان تبخیر آب دریاچه کماکان ادامه يابد،  خوب واضح است که درياچه خشک مي شود و به سبب نمكي بودن محيط درياچه، غلظت نمك بالا مي رود و سرانجام شوره زارباقي مي ماند. هم اكنون، دوسوم جنوبي درياچه شوره زارشده.

فعالان محیط زیست به موقع به کارگزاران و ادارات مربوطه مراجعه کرده بودند. همه بی فایده. بعد در محل جمع شدند، به دفعات اعتراض کردند. پارسال یک تظاهرات عظیم مردم ارومیه و بعد هم در شهرهای دیگرآذربايجان انجام گرفت. واكنش رژيم يك برخورد امنیتی بود، با دستگیری شمار كثيري و زندان. این وضعیت اکنون هم ادامه دارد، بعلاوه حرّافیهای جدید كارگزاران رژيم.

س- تصویر وحشتناکی را برایمان ترسیم کردید.

ج- زبان من از بيان واقعيتها قاصر است. درجه وخامت وضعيت بیش از این وحشتناک است.

س- ولي آقاي قصيم، رژيم بارها اعلام كرده خشكسالي موجب اصلي اين وضع بوده نه زدن سدها و ديگر عوامل. نظر شما دراين مورد چيست ؟
ج- ببینید. جواب اين مدعاهاي رژيم، از سوی کارشناسان دلسوز به دقت و در جزئیات داده شده. من بطور خلاصه عرض می کنم: در دهه گذشته، هم سالهای خشک و باصطلاح خشکسالی داشتیم و هم سالهای پرباران و ترسالی. مثلا سال آبي 1389 ترسالی داشتیم. بارشها بسیار زیادتر از حد معمول بود. با وجود اين مشگل خشك شدن درياچه متوقف نشد. وانگهی شما روی نقشه نگاهی بکنید به آن طرف مرز، در ترکیه. در فاصله متقارنی از مرز دریاچه "وان" قرار دارد. عکسهای ماهواره ای از هر دو دریاچه ارومیه و وان وجود دارند. اگر واقعا خشکسالی علت اصلی مي بود چرا دریاچه وان به چنین بلایی مبتلا نشده،  آنهم به این شدت؟! درحالیکه هر دو دریاچه، به لحاظ اقلیمی در یک منطقه قرار گرفته اند. پس اين مدعاي رژيم كه فقط خشكسالي باعث اين وضع شده، اين حرفها و دروغهای مصلحتی، ابزار تبلیغاتی همه غارتگران محیط زیست ایران بوده. وانگهی دریاچه ارومیه تعداد زیادی تالاب های اقماری دارد که معمولا در زمان خشکسالی تعادلی بین آب دریاچه و آن تالاب ها انجام می گیرد. چرا آن تالابها هم خشك شده اند؟ خير، دليل اصلی خشك شدن درياچه، همان سدزدنها و بستن جريان حق آبه درياچه بوده است.

س- البته هموطنان در جریان هستند که دریاچه های دیگر ایران از قبیل دریاچه مهارلو در استان فارس هم در حال خشک شدن هستند. این را موکول می کنیم به مبحث دیگری. مي پرسيم خشک شدن دریاچه ارومیه چه تاثیراتی بر زندگی شهروندان این مناطق دارد؟ یعنی آیا ما تنها از نابودی چند نوع پرنده و ماهی و گیاه صحبت می کنیم یا اینکه جان مردم این منطقه هم در معرض خطر است؟

ج- بنا به فاكتهاي منتشره خودشان، در حوزه آبریز دریاچه ارومیه 36 شهر و 3150 روستا با جمعیتی بیش از 5 میلیون نفر زندگی می کنند. متاسفانه بر اثر تبلیغات رژیم افزایش جمعیت، که خود یک مصیبت بزرگ مادر در عرصه محیط زیست به حساب مي آيد، كماكان ادامه دارد. افزایش جمعیت نرخ بالایی دارد و این ارقامی که عرض کردم مربوط به محاسبات خيلي سال قبل است. الآن قطعاً بیشتر از 5 میلیون نفر در آن منطقه زندگی و کار می کنند. این مصیبت دریاچه ارومیه درحال حاضر زندگی شغلي و حيات اقتصادي اقشار وسیعی را تحت فشار مي گذارد.
از گردشگری، از شکار پرندگان، پرورش و صید ماهی در مصّب رودهای آب شیرین که وارد دریاچه می شدند، تا پرورش و فروش آرتیما، که یک جاندار بسيار كمياب و سخت پوست دریاچه ارومیه بوده - و الآن تكثير آن وضعیت بحرانی پيدا كرده - تا صنایع بومی که از نی تالاب ها استفاده می کنند. وضعیت اقلیمی و آب و هوایی کل منطقه هم به خطر افتاده.

ببینید، بر حسب گزارشاتی که خودشان اعلام کرده اند، شوره زار شدن دریاچه تا الآن بین 60 تا 80 درصد پیشرفت کرده. این وضعیت هزار و یک خسارت به بار آورده، هستي میلیونها انسان را تحت تأثير قرار داده. اگر چرخشی دراين پروسه پيش نيايد، وضع مي تواند وخيمتر از اين هم بشود. تا همين حالا، شماري از روستاهای حاشیه شوره زارها از سکنه خالی شده اند. با وقوع توفان نمك وضعيت مهيبي ايجاد شد. از نشستن غبار نمکي روی زمینهای زراعی و باغات گرفته تا مریض شدن انبوه کودکان و افراد مسن. وقتی زمینهای زراعی، باغات و شهر و روستا را غبار نمک بگیرد، مصيبت عظيم و ناشناخته اي پيدا مي شود. زمین زراعي رفته رفته از حاصلخیزی می افتد. باغات از بین می روند. انواع و اقسام بیماریهای مهلک، به علت مسمومیتهای ناشي از ذرات سمّي كف خشك شده و غبارهاي آلوده آن مردم این مناطق را تهديد مي كند. باد كه می وزد، آين آلودگيهاي خشك شده بصورت غبار بر می خیزند و همراه نمك به محيط مسكوني و كشاورزي و باغات و.... خلاصه به روستاها و شهرها و منتقل می شوند. انسان و حیوان و گیاه، درمعرض انواع آلودگيها، مسموميتها و ابتلا به سرطان قرارمي گيرند. همین حالا کسانی به غلط علناً از لزوم کوچ مردم شهر ارومیه صحبت می کنند، که به نظر من اصلا نباید حرف این را هم زد. مگر کوچ دادن ساكنان یک شهر يك كارساده و پیش پا افتاده است؟ مگر می شود گفت کل مردم این شهر بروند جای دیگری؟ این حرفها از طرف کسانی گفته می شود که با مسائل و مشکلات نمی خواهند بجنگند، در واقع دارند به گوش مردم آيه یأس می خوانند. اوضاع چند سالی است که بسیار بسیار دراماتیک و خطرناك شده. توفان نمک آغاز یک مرحله بسیار وخیم در این منطقه است. خشک شدن دریاچه ارومیه پایان بحران نیست، آغاز زنجیره ای از بحرانهای بسیار سنگین اقتصادی- اجتماعی و اقلیمی است. برخی از کارشناسان مردم دوست و صاحب صلاحيّت، - و من،  برغم احترام زيادي كه برایشان قایلم، بدلیل قابل فهم نمي خواهم نام ببرم - اين اساتيد می گویند توفانهای نمک اگر ادامه پیدا کنند حتی تا دشت قزوین و حتی تهران، يعني یک جمعیت 20 میلیونی را تحت تاثیر مخرّب خود قرار خواهد داد. ابعاد فاجعه می تواند خیلی مهیب و مخوف بشود. برای همین است که به تکرار عرض می کنم دریاچه ارومیه نباید بمیرد.

س- رژيم هم حداقل ناگزير بوده است در ملاء عام موضعي داشته باشد. لطفاً كوتاه هم كه شده بگوييد رژيم تاكنون چه طرحهايي را براي مبارزه با اين وضع عنوان كرده و نظرشما نسبت به آنها چيست؟

ج- درست است. از همان اوایل بروز این بحران، از آغاز دهه هشتاد با حتی قبل از آن، رژیم کنفرانسها و برنامه هایی نمايشي چندي برگزار کرده. سال 88 همايشي گذاشت از دست اندركاران دولتي و دستيارشان. نتیجه آن كنفرانس یک برنامه 75 صفحه ای بود، تحت عنوان "برنامه مدیریت جامع دریاچه ارومیه". یک فهرست بلند بالای ظاهرپسند، حتی کارشناسان بین المللی را هم دعوت کرده بود، که بیشترشان لابی خود رژیم درعرصه بین المللی بودند. در آخر سه نفردرحد وزير زيرسند فوق امضاء گذاشتند. رئیس سازمان به اصطلاح حفاظت محیط زیست، بعلاوه وزیر جهاد کشاورزی و وزیر نیروي رژيم. اين متن جهت اجرا به سه استاندار- آذربايجان غربي وشرقي و كردستان- ابلاغ شد. ولی تا همین لحظه، از سال88 تا الآن سه سال گذشته است، هیچ قدم عملی بدرد بخور و نتیجه بخشی حاصل نشده. برعكس، شوره زار شدن دریاچه پیشرفت کرده است. بارها فریاد دلسوزان محیط زیست نسبت به همین برنامه باصطلاح «مدیریت جهان» بلند شده که نوشته هاي خودتان را اجرا نمی کنید.
بنابر این برغم 15 سال حرف و نسخه پیچی، حتی یک قدم درمانی برنداشته اند. برعکس طی این مدت وضع دائما بدتر شده. هر سال بدتر از پارسال. این دیگر قابل انکار نیست. فقط کافی است انسان عکسهای ماهواره ای را کنار هم بگذارد و ببیند که پروسه به چه ترتیب دارد پیش می رود. ماههاست که رژیم هر از گاهی است طرحهای عجیب و غریب دیگری را هم آنتنی کرده. من نقل قول می کنم شاید ساده تر باشد:

- فردا نیوز 9 خرداد 1391:

- ”بدستور جمهور یک اقدام مهم این است که باید آب را از رودخانه ارس به دریاچه ارومیه منتقل کرد".

- محمدی زاده، رئیس سازمان حفاظت محیط زیست می گوید: "بارور کردن ابرها از برنامه های دولت در سال جاری است".

- ...
از این حرفها زیاد گفته شده و مي شود. توجه داشته باشيد كه منطقه دریاچه ارومیه بیشتر از 1200 متر از سطح دریاهای آزاد بالاتر است. من نمی دانم چگونه و با چه هزینه سنگيني و با چه امکانات اجرایی مي خواهند آب ارس يا درياچه خزر را به درياچه اروميه بكشند؟ در این سه سال اخیر نتوانستند چنین طرحي را، كه قبلاً هم در آن برنامه يادشده عنوان كرده بودند، به اجرا گذارند. آخر چرا حق آبه خود دریاچه ارومیه را به دریاچه نمی دهند؟ یا مثلا از طرح بارور کردن ابرها و ایجاد بارشهای مصنوعی صحبت می کنند. خوب اولا این طرحها بسيار بسيارگران هستند. وانگهي این کار را در ابعاد کوچک انجام داده اند و اصلا نتیجه ملموسی نداشته. یک مقدار آبی که با هزینه سنگین حاصل شد، براي شوره زارها مثل قطره ای روی آهن داغ بود. بنابراين اين طرح هم گران است و هم بی فایده. یعنی اتلاف سرمایه است.
به نظر من تکرار این حرفها چیزی نیست جز شیره مالیدن سر مردم و اتلاف وقت و اینکه نشان دهند دارند کاري مي كنند. اينها مانند همان دروغهایی است که زمان خاتمی درباره جامعه مدنی گفتند و همزمان آن قتلهاي زنجيره اي و سرکوبها انجام شد. اساتيدي كه وردست ولایت فقیه نبوده اند، کارشناسان و دانشمندان محیط زیستی دلسوز ایرانی، بارها گفته اند که این طرحها همگی پوچ و بی نتیجه و بی فایده بوده و هستند. من هم روی همان حرف این اساتید دلسوز که سالیان دراز برای محیط زیست ایران زحمت كشيده اند، روی همان مواضع می ایستم و عرض می کنم که تامین بلافاصله حقابه دریاچه ارومیه و مدرنیزه کردن سریع سیستم آبیاری که از اتلاف آب جلوگیری شود، برنامه ایست که در مقام مقايسه با خرج اندك در دسترس است، و بسیار نتیجه بخش خواهد بود.

س- با توجه به ناكامي اين طرحها، آیا دریاچه ارومیه در حال حاضر از دست رفته به حساب می آید یا شانس احياي آن باقي است؟
ج- با عرض معذرت، ابدا نباید این حرف را جایی گفت و قطعا وقت بازیافت دریاچه ارومیه وجود دارد. به هر اندازه که حقابه های دریاچه که طبق قوانین خودشان - من که نه رژیم را قبول دارم و نه قوانین آن را- اما واقعیت این است که این را خود دستگاه و مراجع استانی و حتی در همان طرحی که عرض کردم در سال 88، ذکر کرده اند که 20 درصد از ذخایر آب پشت سدها را بایستی جاری کنند و حق آبه دریاچه ارومیه است. ولی تا حالا به قول یکی از نمایندگان خودشان حتی یک آفتابه از پشت سدها را هم به دریاچه ارومیه آزاد نکرده اند. بنابر این اینها پا روی هر قاعده و هر میزان و معیار محیط زیستی گذاشتند و پا روی قواعد و مصوبات خودشان هم گذاشته اند، بخاطر همان لاپوشی و حفظ منافع صدها میلیارد دلاری که دائما در خفا و پشت پرده با صاحبان سرمایه در حاشیه سدها رد و بدل کرده اند.
خطر توفان نمک موقعی کاهش پیدا می کند که هرچه سریعتر حق آبه های دریاچه از تمام این سدهایی که زده شده ، تامین شود. کاری هم ندارد جز اینکه دریچه های این سدها را باز کنند و 20 درصد حق آبه دریاچه ارومیه را تامین کنند. اگر سوداگران حاشیه سدها که ارقام نجومی بالا کشیده اند در این سالیان دراز، اگر کمتر به آنها آب می رسد بروند سیستم آبیاری را عوض کنند. در واقع از این شرایط برای تغییر سیستم آبیاری باید بیشترین استفاده را برد. این راهکار در دسترس و شدنی است. احتیاج به این دارد که صدای کارشناسان دلسوز محيط زيست در عرصه کشور در سطح بین المللی شنيده شود، به سازمانهای بین المللی اطلاع داده شود. از ناظران بین المللی آنهایی که لابی رژیم نیستند و شرافت کاری دارند، دعوت به عمل آید تا به این مسائل بپردازند و درواقع ما از طریق یک جنیش میدیایی، از طریق پخش اخبار و بسیج افکار عمومی ایرانی و جهانی می توانیم به احیای دریاچه ارومیه کمک کنیم . هر چه زودتر بايد دریچه سدها بازشود، 20 درصد حق آبه دریاچه از تمام این سدها تامین شود و اين راه حل ادامه پیدا کند.
رژیم بدلایل سیاسی و سوداگری که عرض کردم از بیان و اجرای این راه حل ساده و در دسترس که هزینه ای هم ندارد طفره می رود. ولی کارشناسان دلسوز باز هم پافشاری می کنند، باز هم همین راه حلهای ساده، طبیعی و منطقه ای را اولویت می دهند. و اصرار دارند که كارگزاران رژيم از اين دروغ و دغل که گویا ذخایر پشت سدها کفاف حق آبه 20 درصد را نمی دهد، بردارند. ارقام دقیق ذخایر بسیار بسیار بالاتر و چندین برابر حجم لازم مي باشد. اگر کل دریاچه ارومیه خشک شود، همه کسانی که در حاشیه سدها هم هستند قیمت توفانهای نمکی را خواهند پرداخت. طبیعت معمولا جواب سختي به عدم رسیدگی محیط زیستی می دهد. منتها آنموقع یک فاجعه سهمگینی، که درواقع دامن ضعیف ترین توده های مردم را بیشتر می گیرد، چون میلیاردرها و میلیونرها که به جای دیگری می روند ولی مردمي که محیط زيست و زمین و روستا و شهر خود دلبسته و وابسته اند، آنها بیشترین خسارات را خواهند ديد. در دنیای اکولوژی و محیط زیست یک اصلی وجود دارد که به درستی مي گويد خسارت هر ضایعه را باید کسی عهده دار شود که مولد و موجب آن ضایعه است. ... دراین مورد بخصوص که در واقع تبدیل دریاچه بسیار زیبای ارومیه، این نگین منطقه شمال غربی ایران به یک شوره زار است، البته دولت و سوداگران و پولسازان حاشیه سد موجبات این وضعیت را فراهم کرده اند. بنابر این خودشان باید عهده دار مخارجی شوند که این ضایعات بوجود آورده است. تغییر سیستم آبیاری کشاورزی منطقه و تامین حق آبه درياچه، اينها طرحهایی است با هزينه هاي مفيد و كمتر، امکان پذیرند. و بایستی قاطع و بدون برو برگرد این سیستمها مدرنیزه شوند و این دریچه ها هم باز شوند. در واقع در این سالیان دراز اسراف و اتلاف وحشتناک آب وضعیت را به اینجا کشانده و این وضع باید پایان یابد.
تكرارمي كنم، به طور قطع شانس و امکان نجات دریاچه ارومیه وجود دارد. شخصا با هرگونه وادادن و ول کردن دریاچه نیمه جان به حال خود، به سرنوشت سیاه آخوندی، قاطعانه مخالفم. باید هر چه بیشتر اخبار دریاچه را در وسیعترین سطح، مدیایی کرد. فشار افکار عمومی ایرانی و بین المللی، بخصوص سازمانهای بین المللی مربوطه را بسیج نمود و اين فشار را بالا برد تا با حضور مردم، تظاهرات و دیگر فعالیتها، حتی با اجتماع کثیر و میلیونی در محل، می توان سدهای روی دریاچه های زرینه رود و سیمینه رود را باز کرد و سهمیه آب دریاچه را جاري ساخت. حرف من این است که می توان و باید دریاچه ارومیه را نجات داد. تکرار می کنم به هیچوجه نباید گذاشت دریاچه ارومیه بمیرد. به نظر من شعار ما باید این باشد که دریچه ها را باز کنید و مانع توفان نمک شويد. مي توان وبايد درياچه را نجات داد. 

- به امید سرنگونی رژیم ملاها و آبادی سرزمین مادری

- نکته ای گه گفتید صد در صد راه حل اصلی، سرنگونی رژیم، ابتدای هرگونه راه حل مردمی و علمی است که در انتظار مردم و ملک ایران است.

مصاحبه شنیداری رادیو ایرآوا با دکتر قصیم را از این لینک دریافت کنید: